سرویس ادبی ارجانیوز اسماعیل صادقی شعر اول زبان حال نفت کش شهر: وقتی که جار می کشم برای زندگی ترا و بوی نفت می دهد هوای زندگی مرا به کوچه کوچه می کشد مرا برای زندگی به بخت خفته ام کسی نمی خرد کنون چرا؟ چه سخت می شود غروب خسته و تهی دو دست «هاوار »می کشد عیال و بچه های من خدا مگر که می شود برای لقمه ای نفس زنان اسیر زندگی و رنج و مبتلای این بلا چه کاخ ها چه باغ ها و پارک ماکسیماه ها ولی که بچه های من به مترو می زند نوا به گوشه ...
فیلم شعرخوانی در وصف حضرت رضا(علیه السلام) محضر رهبر معظم انقلاب منتشر می ...
دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است جان را هوای از قفس تن پریدن است از بیم مرگ نیست که سرداده ام فغان بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم باری علاج شکر گریبان دریدن است شامم سیه تر است ز گیسوی سرکشت خورشید من برآی که وقت دمیدن است سوی تو ای خلاصه گلزار زندگی مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است بگرفته آب و رنگ زفیض حضور تو هرگل دراین چمن که سزاوار دیدن است با اهل درد شرح غم خود نمی کنم تقدیر قصه دل من ...