- نویسنده : حجت الاسلام محمد فرضی پور
- 20 آوریل 2015
- کد خبر 28963
- 1574 بازدید
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /

اختصاصی ارجانیوز
نویسنده: حجت الاسلام محمد فرضی پور
تاریخ ملل مختلف گواه است با عروج ملکوتی حضرت مسیح(علیه السلام) چهارمین پیامبر اولو العزم الهی، دوران تاریکی و ظلمانی بر بشر شروع شد؛ بشریت آرام آرام با تحریف ادیان الهی توحیدی، گرفتار شرک و دو یا چند گانهپرستی شده و در بدبختی و فلاکت به سر میبرد، اوهام و خرافات را حقیقت تلقی کرده و پیلهای از خرافات را به دور خود تنیده بود و روزگار خود را با آن اوهام سپری میکرد.
در این دوران ناگهان نوری درخشید و خداوند بر بشر منت گذاشت و بهترین انسان و برگزیده دوران و گل سر سبد هستی و آخرین سفیر خود را برای هدایت بشر فرستاد؛ قرآن در این باره میفرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ(آل عمران-۱۶۴): خداوند بر مؤمنان منت گذارد (نعمت بزرگى بخشید) هنگامیکه در میان آنها پیامبرى از جنس خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد، اگر چه پیش از آن در گمراهى آشکار بودند».
خداوند متعال برای هیچ نعمتی بر بشریت منت ننهاده، اما این نعمت به حدی بزرگ و عالی بود که خداوند متعال با دادن آن بر بشریت منت نهاده است.
خداوند متعال با هدایت بشر بزرگترین نعمت و هدیه خود را به بشریت ارزانی داشت و او را از تاریکیهای شیطانی و اوهام و خرافات نجات داد به سمت دین و عقلانیت رهنمود کرد. در ابتدا باید به این نکته توجه شود که خدمت هر چیزی به بشر، باید متناسب با خود آن چیز باشد؛ خدمت دین به بشر نیز متناسب با خود آن است یعنی دین اگر به بشر خدمت میکند، باید در بشریت تحولی ثمربخش (در اندیشه و روح و روان او) ایجاد کرده، طرز تفکر او را در جهت واقع بینی نو کند، اخلاق و تربیت انسان را بهبود بخشیده، سنن و نظامات کهنه و دست و پا گیر را بر اندازد و به جای آنها سنن و نظاماتی زنده جایگزین سازد، ایمان و ایدهای عالی به انسان الهام کند، شور و هیجان و کار و تلاش و دانشطلبی و نیکوکاری و ار خود گذشتگی در آنها ایجاد کند؛ وقتی چنین شد، بالطبع زندگی اقتصادی مردم نیز بهبود مییابد، نیروهای انسانی به کار میافتد، استعدادهای علمی، فلسفی، فنی، هنری، ادبی و… مردم شکوفا شده، و بالاخره در همه شئون زندگی و آن چیزی که «تمدن» نامیده میشود، تحول و تکامل ایجاد میشود.
با نگاهی گذرا به تاریخ ایران قبل از اسلام، به راحتی میتوان فهمید که نظام فکری ایران قبل از اسلام، بسیار اسفبار و نگران کننده بوده است، حقایق عالم و خداپرستی، جای خود را به خرافات و اوهام و شرک داده بود. شهید مطهری (رحمه الله علیه) در این باره مینویسد: «زردشت دین رسمی ایران بود، ساسانیان نیز سیاست کشورداری خود را بر اساس مذهب بنا نهاده بودند؛ اردشیر بابکان که سر سلسلهی ساسانیان بود، دستور داد کتاب «اوستا» را تدوین و مرتب کنند، آنان با پیروان ادیان و مذاهب دیگر نیز برخورد کرده و با زور آنها را وادار با پذیرش این آیین میکردند.
ایشان در ادامه مینویسد: احدی از مورخان و محققان نمیتواند انکار کند که عقاید آریایی و زردشتی در ادوار بعدی و مخصوصا در دوره ساسانیان به پستی و انحطاط گرایید. هزاران خرافه را در این دوره به آیین زردشت اضافه کردند، «اهورامزدا» شکل و شمایل پیدا کرد و مجسمه او پدید آمد، دارای ریش و عصا و ردا شد.
در این دوران «آتش» دختر خدا معرفی میشود، دوگانهپرستی رواج مییابد و برای بدیها خالقی دیگر معرفی میشود به نام «اهریمن».
قسمتی از اوستا به سحر و جادو و دعا برای به بند کشیدن دیوها اختصاص داده میشود؛ آتش پرستی مرسوم میشود، راندن حیوانات وحشی و انداختن مرغان در آتش در جشن سده، نوشیدن شراب و تفریح کردن در کنار آتش، گذاشتن غذا و مشروب برای مردگان بر بامها از اعمال عبادی آنان محسوب میشود.
گاو و به خصوص گاو نر تقدس پیدا میکند، معتقد شدند مردگان را نباید دفن کرد، چرا که خاک را آلوده میکنند. در این دروان زردشتیان به نام «آتشپرستان» شناخته شدند و همچنانکه در میان مسلمانان مساجد رواج دارد، در میان آنان آتشکدهها ساخته شد و به سرعت رواج پیدا کرد.
ایشان از قول «کریستنسن» مستشرق معروف نقل میکند: آنان روزی چهار بار آفتاب و ماه را ستایش میکردند، معتقد بودند آتش اجاق را هرگز نباید خاموش کرد، نور آفتاب نباید بر آتش بتابد، ظروف فلزی نباید زنگ بزند، زیرا فلزات مقدس بودند، اشخاصی که به بدن مرده یا زن حائض یا زنی که وضع حمل کرده دست میزدند میبایست اعمال بسیار طاقت فرسایی را انجام دهند و … .
همچنین ایشان از قول مورخان و مستشرقان معروف و معتبر نقل میکند یکی از مهمترین عوامل انحطاط و زوال دولت ساسانی موبدان و رهبران مذهبی آن زمان بود، «موبدان» در آن دوران اختیارات نامحدودی پیدا کرده بودند، موبد موبدان در دربار ساسانی مهمترین مقام را داشت و حق هر گونه تغییر و تفسیر و جرح و تعدیل و نقض و ابرام در احکام مدنی را داشتند.
هر چه که بر قدرت ساسانیها افزده میشد، اختیارات آنان نیز بیشتر میشد. مردم ایران نیز هر روز از آنان به خاطر ظلم و ستمی که میکردند، بیزارتر شده و تلاش میکردند خود را از زیر بار این ظلم و ستم رها سازند.
شهید مطهری(رحمه الله علیه) در ادامه مینویسد: من مایلم خواننده محترم چند لحظه فکر کند و از نظر منطق بیاندیشد و بینید که آیا خرافیتر از این مطالب در جهان کاری را پیدا میکنید؟ سپس این مراسمات را با آیین اسلامی مقایسه کنید، با نماز اسلام، اذان اسلام، با جمعه و جماعت اسلام، با حج اسلام، با مضامین و اذکار و تسبیحهای اسلام، آنگاه ببینید تفادت تا کجاست؛ آیا مردم ایران حق نداشتند که با آشنا شدن با تعلیمات اسلامی به یکباره به همه این موارد پشت کنند و اسلام ناب را برگزینند؟… ایرانیان با استعداد و هوش سرشار خود، خرافات ثنوی، آتشپرستی، هومهپرستی، آفتابپرستی، انسانپرستی و هزاران چیز دیگر از این قبیل را در پرتو تعلیمات اسلامی به دور افکندند.
همچنین اگر به نظام اجتماعی آن زمان نظری بیافکنیم، خواهیم دید که جامعه ایران ساسانی، جامعه ای طبقاتی و صنفی است و اصول و نظامات طبقاتی به شدیدترین شکل ممکن در آن اجرا میشود؛ شهید مطهری (رحمه الله علیه) از مورخین معروف و معتبر نقل میکند: جامعه ایرانی بر دو رکن استوار بود: مالکیت و خون(نژاد)؛
اعیان و اشراف از مردم عادی جدا بودند، امتیاز آنان به لباس و منزل و خدمتکار و زن و بستان بود، در این طبقات هیچ کس نباید خواهان درجهای فوق آنچه در آن است باشد، نام خانوادههای بزرگ را در دفاتر مخصوصی ثبت میکردند و حفظ میشد، و عامه مردم را از خریدن لباس و اموال اشراف منع میکردند؛ لذا به گفته مورخین چیزی که بیش از همه در میان مردم ایران نفاق و اختلاف را ایجاد میکرد، همین نظام طبقاتی بسیار خشن و غیر قابل تغییر بود.
در این میان در درجه اول هفت خانوادهی اشراف قرار داشتند که مالکیت تمام کشور در انحصار آنها بود، پس از ایشان طبقات پنچگانهای وجود داشت که امتیازات خاصی داشتند و پس از آن عامه مردم قرار داشتند که از تمام امتیازات محروم بودند و به طور کلی بالا رفتن از طبقهای به طبقه دیگر مجاز نبود.
رعایا و مردم عادی بسیار وضع بدی داشتند، آنها مجبور بودند مادام العمر در قریه خود بمانند و در قسمت پیاده نظام خدمت کنند. در این دوره تعلیم و تربیت و درسخواندن تنها مختص به موبدزادگان و نجیبزادگان بود و اکثریت نزدیک به اتفاق فرزندان ایرانی از این نعمت محروم بودند. با این حال، اشرافزادگان برای خود کاخهای بزرگ و حرمسرا تشکیل داده بودند.
ایشان راجع به نظام خانوادگی این دوره نیز ایشان مینویسد: دختر حق انتخاب همسر خود را نداشت و این حق به پدر وی اختصاص داشت، شوهر بر اموال زن ولایت داشت و زن بدون اجازه شوهر خود حق نداشت در اموال خویش تصرف کند و تنها مردها شخصیت قانونی و حقوقی شمرده میشدند. مرد میتوانست زن خود را به دیگران عاریه دهد تا از او استفاده کنند؛ آنان حتی ازدواج با محارم را نیز جایز میدانستند. (۱)
با توجه به این مطالبی که بیان شد ایرانیان با آغوش باز از اسلام استقبال کردند و با جان و دل پیام و آیین اسلام را قبول کردند و آن را سر لوحه زندگی خود قرار دادند به نحوی که مورد توجه مستشرقین نیز قرار گرفته است؛ «دوزی» مستشرق معروف در این باره مینویسد: «مهمترین قومی که تغییر مذهب داد ایرانیان بودند، آنها اسلام را نیرومند و استوار نمودند نه عرب».(۲)
ایرانیان وقتی پیام توحید و خداپرستی را شنیدند، زمانیکه پیام برابری و برادری و مساوات بین تمام مردم را شنیدند، رفع هر گونه تبعیض نژادی را دیدند، احترام به زن و کرامت او را شنیدند و هزاران پیام عالی و ناب اسلامی، خود شیفته این دین و آیین جدید شدند و با دل و جان به استقبال آن رفتند.
حال اگر کسی بگوید اسلام برای ایران چه به ارمغان آورد، از بیاطلاعی او نسبت به تاریخ است، با کمی مطالعه تاریخ کهن ایران، میتوان فهمید اسلام عزیز برای ایرانیان گوهرهای گران سنگی را به ارمغان آورد، هم در حیطه فکر و اندیشه و هم در حیطه اجتماع و عمل؛ اسلام بود که تمام خرافات و اوهام را از زندگی ما زدود و عقلانیت و انسانیت را حاکم کرد. گواه این مطلب نیز این است که ایران عزیز بعد از ورود اسلام به بزرگترین تمدن بشری تبدیل شد و بزرگترین دانشمندان دنیا در تمام رشتهها را تربیت کرد به جهانیان عرضه کرد، امثال ابن سینا، ابن هیثم، خواجه نصیر الدین طوسی، زکریای رازی و… همه در دروان شکوفایی اسلامی پا به عرصه وجود گذاشتند.
—————————————————-
پینوشت
[۱]. مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران(مجوعه آثار، جلد۱۴)، ص۱۳۵-۲۶۷٫
[۲]. تاریخ ادبیات مستر براون، ج۱، ص۳۰۳٫
http://arjanews.ir/?p=28963